زمان میبره تا آدم ها اون ظاهر و پوست خوش خط و خالشونو بندازن کنار و ذات واقعیشونو نشون بدن. اما زمانی که این اتفاق میوفته دو حالت داره یا ذات بدشون پیدا میشه تو ضربه میخوری و دیگه بلند نمیشی از جات و کل وجودیتت میشکنه و نمیتونی به کسی دیگه اعتماد کنی و . هزار تا داستان دیگه!!!!! یا ذات بدشون پیدا میشه تو ضربه میخوری اما بلند میشی حتی اون ضربه باعث میشه تو قوی تر هم بشی . میشکنی اما نابود نمیشی . برعکس یاد میگیری رو زخمات مرهم بزاری اونم خودت. !!!!
این داستان الان وضعیت محل کار منه.
کسانی که چه کارها براشون نکردم . کسانی که حتی استخدامشونو مدیون من و همسرمن!!! از پشت خنجر میزنن. به دروغ کار ناکرده رو گردنت میندازن. و تازه دیگه باهات حرف هم نمیزنن.
برای من این اتفاق فقط یه حسن داشت اینکه ذاتشونو شناختم . اما تا یه هفته تو شوک این اتفاق دست و پا زدم . چون نه در جریان موضوع بودم و نه خبر داشتم ولی مورد تهمت و قضاوت قرار گرفتم.
الان اما ارومم و ارامش دارم. تو محل کارم دیگه از جام بلند نمیشم. با کسی حرف نمیزنم و در حد یه سلام و یه خداحافظی ام. پشت میزم میشینم و فقط به کارم میرسم.
خلاصه که این روزا آدما گرگ شدن تو لباس بره. ازت هم انتظار دارن که اگه دریدنت اگه نابودت کردن تو بازم به روشون بخندی و در اخر هم میگن تقصیر خودت بود.
درباره این سایت